جدول جو
جدول جو

معنی پریک پریک - جستجوی لغت در جدول جو

پریک پریک
پرش و جنبش ناخواسته ی پلک، پرش نبض در قسمتی از بدن، کم کمک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ ری رِ پَ)
روز پیش از پریر. (فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا
(دِ دِ)
حکایت آواز صوت لرزش اعضاء و بهم خوردن استخوانهای بدن. نام آواز بهم خوردن استخوانهای تن در تب لرز. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریک و دریک
لغت نامه دهخدا
حکایت صوت عطسه های پیاپی مزکوم، آواز عطسۀ پیاپی زکام زده، صوت عطسه های خرد آواز پی در پی، پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن
لغت نامه دهخدا
آواز عطسه پیاپی زکام زده، پیک پیک عطسه کردن حکایت صوت عطسه های پیاپی زکام زده پیک و پیک. یا پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
صدای پرندگان کوچک مانند: گنجشک
فرهنگ گویش مازندرانی
باز و بسته کردن پلک چشم، حالت لرزیدن شعله ی چراغ
فرهنگ گویش مازندرانی
قطره قطره، کم کم
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای سوختن نرمه ی هیزم و سرشاخه های خشک درخت، صدای گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
پرش شعله ی فتیله به هنگام خاموش شدن، پرش غیرارادی پلک چشم
فرهنگ گویش مازندرانی
آرام آرام، صوتی برای فراخواندن پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای پت پت خاموش شدن چراغ، صدای بچه ها به هنگام بازی قایم
فرهنگ گویش مازندرانی